وای شماره معکوس واسه پنج ماهگی دخترم شروع شده!
سلام عزیز نازدارم فرشته من تاج سر من و باباجونت امروز هم اومدم وبلاگت رو آپ کنم. عاشق اینی که از کریر میاریم بیرون. من بابایی تا میایم سمت کریر . سریع لبخند میزنی و خوشحالی میکنی فک میکنی ما میخوایم بغلت کنیم من فدای اون خنده هات بشم یا رو زمین که باشی دستتو باز میکنی و میخندی که آره منو بغل میخواین بکنینحالا شایدم از بغل خبری نباشه ولی خب شما ذوقتو میکنی. بی بیست و چهار ساعته دستات تو دهنته یا داری دستاتو نگاه میکن با خودت حرف میزنی
قصد دارم ببرمتآتلیه حالا نمیدونم دقیقا چه روزی
برات آهنگ حسنی ،خرگوش م چه نازه و اتل متل چه طوره ودویدم ودویدم تا به کوهی رسیدم روبرات میخونم و توام کیف میکنی مامان جونی
نازدارم خیلی باشعوری دخترم واقعا باید تحسینت کنم صبح ها مامان رو اذیت نمیکنی میزاری مامان بخوابه خودت آروم آروم باخودت حرف میزنی میخوندی و بازی میکنیبعدش بهم خیره میشی انگار میفهمی من خوابم نمیخوای منو بیدار کنی تاج سرم آخه دخترم اسیر این فهم و شعورتم و مرامتم خدا بهم بچه نداده فرشته داده انقد که شما خانمی
امروز صبح بابایی داشت میرفت شما هم پاشدی خیلی سرحال بودی چون دیشب و دیروزش خیلی خوابیدی فک کنم به خاطر همین سرحال شده بودی من مونده بودم انقده خوابم میاومد چون بابا دیگه ساعت 6 از خونه رفت. یکم با شما بیدار موندم بعد من خوابیدم شما هی قلت زدی نیم دایره زدی وبعدش خسته شدی یکم بهم نگاه کردی دیدی مکن خوابم گرفتی خوابیدی فدات بشم عزیزم همه چی تموم که الکی نگفتم به شما واقعا از هر لحاظی سرآمدی