باران جونم باران جونم، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

باران دل انگیز زندگیمون

از شیر گرفتن دخترم

1395/6/30 18:31
225 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقولانه من  خوشملم عزیزدلم تموم زندگیم

  بالاخره در  شب 17   شهریور شمارو از شیر گرفتم به طور کامل. قبلش از 12 اردیبهشت شروع کردم  روزی که شبش با رعد و برق و طوفان باد همراه بود همون شبی که ریشه های درخت های تنومند که آدم باورش رو نمیکرد از   دل زمین اومد بیرون و ما هم ماتمون برده برد از عظمت خدا. شاید  نصف شب به قدری ترسیدیم که با صدای رعد و برق بیدار شدیم. من همش میترسیدم سیل بیاد  و بریم زیر آب . چه صدای وحشتناکی. قبلش تا پاسی از شب مشغول سرچ در نت بودم تا ببینم با چه شیوه ای میتونم شمارو از شیر به بهترین نحو بگیرم. خیلی از نظرات مامانا رو خوندم .  همه نظرات رو با ترس و دلهره میخوندم هرچی بیشتر میخوندم  مصمم تر میشدم که شما رو زودتر از شیر بگیرم اونم به صورت تدریجی . واقعا واسه خودم  و خودتون سخت بود میخواستم یک دفعه و یک روزه از شیر جداتون کنم.  بالاخره تصمیم گرفتم از فرداش شروع کنم  از یکی دو وعده شروع کردم به طوری که اول شیر روزتون رو کامل قطع کردم  روز دومی که خواستم شیر بعد از ظهرتون رو ندم همون وعده ای که باهاش میشه گفت خوابت میبرد   سریع رفتم یکم شربت استومینفن رو  مالیدم روش  و موقعی که تو کریر خواستی ازم   گفتم بیا بخور  که شما هم یکم مزمزه کردی دیگه نخوری . دیگه همش بعدش که یادت میومد میگفتی تله تله یعنی تلخه. دلم برات به شدت میسوخت ولی چاره ای نبود.  من خودم از لحاظ روحی وضعیت خوبی نداشتم .   فقط شیر شب میدادم که اونم  یه شب  خودت گفتی تله تله   که  منم وقتی دیدم یادتون هست  از فرصت استفاده کردم و با همون آهنگ تو بغلم خوابیدین. من هم همین طور اشکام از چشام میومد پایین خیلی سخت بود این که تصور اینکه دیگه نمیخوام بهت شیر بدم بیشتر دلم به حال خودت میسوخت . اون شب شب خاطره انگیزی بود اولین شبی که به شیوه آدم بزرگ ها خوابیدی ولی تو خواب خیلی این ور اون ور رفتی یا یکم تو خواب بهونه میاوردی .  همون شب که شیرتو قطع کردم صبحش سینه هام درد گرفت  تا پنج شنبه شب ادامه داشت   انگار بهم یه فشاری اومده بود . تو این مدت که در حال از شیر گرفتنتون بودم  سعی کردم خیلی بهتون توجه کنم یا پارک میبردمتون و سیر سیر میکردمتون و شیر پاستوریزه با شیشه شیر میدادم.

 خلاصه کلام اینکه بالاخره تونستم با موفقیت این مرحله رو طی کنم  فقط   یه  تاثیر بدی که از شیر گرفتن در شما داشت و الانا شدت یافت اینه که دوست داری همه چی رو چنگ بزنی مخصوصا منو  و این که با حرص دندوناتو میاری جلو و   بهم جفت میکنی و محکم میای جلو و هل میدی. خدا کنه این  قضیه هم از سرت بره. خدارو شکر میکنم واقعا که همچین دختری دارم که خیلی راحت تونستم از شیر گرفتمش فداش بشم خدایا شکرت  شکرت واقعا.

پسندها (1)

نظرات (0)