باران جونم باران جونم، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

باران دل انگیز زندگیمون

23 ماهگی

1395/6/1 15:13
220 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کوچولوی نانزنازی مامانبوسمیبوسمت هزار تاآراممحبتبوس خوشحالم از اینکه  دارین وارد 24 ماهگی میشینجشنجشنجشنفرشتهفرشتهمحبتآرام

 این بار از بس دیر ادمدم تو وبلاگتون که شرمندتون میشمخطاترسوغمناک اما از اینکه این اراده رو داشتم که دوباره بیام و براتون بنویسم خیلی خیلی خوشحال و خرسندمزیباآرام الان که دارم براتون مینویسم در حال عمیقی به سر میبریدبوس بغل

 این ماه وارد پیشرفت چشم گیری در صحبت کردن یا همون کلمه گفتن داشتین تقریبا همه چی رو میگیدبغل صداتون که ماشالا خیلی قشنگه و دلنوازهآرام حالا چون من مامانتون هستم شاید این طور فکر میکنمخندونکزبان  اما بعضی واژه ها رو خیلی بامزه  تلفظ میکنینخندونکمثل بستنی بغل اون لحظه میگین بستنی من میخوام فداتون بشم انقد که تلفظتون شیرینهبوسواقعا    با  حرف زدنت من و بابایی رو بیشتر عاشق خودتون میکنینمحبت انگاری بیشر از پیش لمستون میکنیمبغلچشمک الان دیگه کلمه خاله و مامان بزرگ و بابابزرگ رو میگی ولی همچنان مادر بزرگ و پدربزرگتون رو ماما ن و بابا صدا میزنینخندونکخیلی الفاظ رو میگین ولی  با زبون شیرین خودتون که من در آوردی شما هستچشمکزبانبوس عاشق پیزا گفتنتونمقه قههخندونکآرام اووف مامان چقد شیرین زبونی ماشالاآرامبغل   ؛ذا هم که بخواین تعارف ندارین راحت میگین غذا یا پولو یا نونوخندهخوشمزه

 تلفن خونه

هیجان و شیطنت از شما موج میزنه . خیلی هم فرز عمل میکنی تند و تیز و چالاکخندونکزبانقه قههزیبابوس یعنی به قول بابایی ماتا بخوایم یه چزی سریع قایمش کنیم سریع زودتر از ما بهش میرسیقه قههخندونک

از یه چیز که ناراحتم اینه که اکثر وقتا به خاطر اینکه شما یه کاری رو در لحظه انجام نمیدین مثلا همین پوشک کردن  شما که با یه مکافاتی باید شمارو پوشک کنم غمگین ،باید حالت گریه بگیریم یا بگیم مثلا مامانی داره گریه میکنه تا شما اون کارو انجام بدین واقعا دخمل مهربونی هستین شما هم سریع احساساتتون غلبه میکنه و قبول میکنینبغلبوسگریهگریه الانا وقتی  میبینین ما ناراحت میشیم سریع با حالت غنچه کردن لب میاین سراغمون  قبل از این که برسین به ما بوسمون میکنینبوسگریه بعدش هم البته بوس میکنینبوسبوسمامان فدای غنچه کردن لبتون بشه ان شاء اللهبغل

خنده از لبتون بیرون نمیره مخصوصا وقتی هیجانی میسین و از ته دل بلند بلند میخندینبوسمحبتبغل

عاشق دست شویی هستین نمیدونم اون تو چی میبین که ما نمیبینیم که انقد رفتن داخلش براتون جذابهچشمکقه قههقه قههمنم هر دفعه به خاطر اینکه شمارو سرگرم کنم میفرستمون اونجا و همون موقع اونجارو آب میکشمچشمک خیلی وقتها که پی پی هم دارین اونجا میشورمتون البته جدیدناچشمکآرام  حالا یه چیز دیگه بگم شما میدونی دستشویی چیه مفهوم جیش رو هم میدونی ولی جیش کردن متوجه نمیشینخندونک منم اصراری ندارمچشمک مطمینا شما هنوز سیستم ادراریتون کامل نشدهچشمکآرام

  بیشترین چیزی که سرگرمتون میکنه محیط آشپزخونه هستخندونک وقتی صندلی  کوچیک یا به اصطلاح چهارپایه وارد آشپزخونه شد  بشتر هم سرگرمتون کرد مثلا چهار پایه میرای لبوان رو پر آب میکنی طبق روال معمول کابینت پایینی سینک و  فرش پایینش خیس میشنخندونکدلخورکچلچقد من حرص خوردم سر این قضیهمتنظر ولی خب یه خورده تاثیر داشت غر زدنمقه قههقه قههراضیراضیحسود.با چهارپایه به هر چیزی بهش نمیتونی نمیتونستی برسی رسیدیخوشمزهسوتکچلقه قههقه قهه با خودت همه جا میبریش دیروز آوردی تو اتاق که به قسمت های بالای کمد  برسیخندهخندهرو اوپن آشپزخونه رو باهاش درو میکنیبی حوصلهبی حوصلهسوت تازه قسمت آبخوری رو هم دست کاری میکنی مثل درجه  دمای یخچال فریزرکچلهیپنوتیزمبی حوصلهکچلسوت

 کلا تمالتون بیشتر سمت اینه که با وسیله های خونه خودتونو سرگرم کنین  دوست دارین تو کارها کمک مامانی بابایی کنینمحبت مثلا جانماز پهن کنین جانماز بزارین سرجاش تو کمدتعجب خاک اداز رو از دستم بگیرین با سرعت برین روی چهارپایه تو سینک یا سطل خالی کنین راضی  بعضی وقتها هم  بیشترشو خارج سینک روی زمین خالی کنین از شدت  فرز بودنخندونکخوشمزهبعد غذا ظرفارو جمع کنین  ببرین تا آشپزخونه یا بابایی رو صدا کنین بدین دستش تو آشپزخونهراضی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)