23 ماهگی
سلام کوچولوی نانزنازی مامانمیبوسمت هزار تا خوشحالم از اینکه دارین وارد 24 ماهگی میشین
این بار از بس دیر ادمدم تو وبلاگتون که شرمندتون میشم اما از اینکه این اراده رو داشتم که دوباره بیام و براتون بنویسم خیلی خیلی خوشحال و خرسندم الان که دارم براتون مینویسم در حال عمیقی به سر میبرید
این ماه وارد پیشرفت چشم گیری در صحبت کردن یا همون کلمه گفتن داشتین تقریبا همه چی رو میگید صداتون که ماشالا خیلی قشنگه و دلنوازه حالا چون من مامانتون هستم شاید این طور فکر میکنم اما بعضی واژه ها رو خیلی بامزه تلفظ میکنینمثل بستنی اون لحظه میگین بستنی من میخوام فداتون بشم انقد که تلفظتون شیرینهواقعا با حرف زدنت من و بابایی رو بیشتر عاشق خودتون میکنین انگاری بیشر از پیش لمستون میکنیم الان دیگه کلمه خاله و مامان بزرگ و بابابزرگ رو میگی ولی همچنان مادر بزرگ و پدربزرگتون رو ماما ن و بابا صدا میزنینخیلی الفاظ رو میگین ولی با زبون شیرین خودتون که من در آوردی شما هست عاشق پیزا گفتنتونم اووف مامان چقد شیرین زبونی ماشالا ؛ذا هم که بخواین تعارف ندارین راحت میگین غذا یا پولو یا نونو
تلفن خونه
هیجان و شیطنت از شما موج میزنه . خیلی هم فرز عمل میکنی تند و تیز و چالاک یعنی به قول بابایی ماتا بخوایم یه چزی سریع قایمش کنیم سریع زودتر از ما بهش میرسی
از یه چیز که ناراحتم اینه که اکثر وقتا به خاطر اینکه شما یه کاری رو در لحظه انجام نمیدین مثلا همین پوشک کردن شما که با یه مکافاتی باید شمارو پوشک کنم ،باید حالت گریه بگیریم یا بگیم مثلا مامانی داره گریه میکنه تا شما اون کارو انجام بدین واقعا دخمل مهربونی هستین شما هم سریع احساساتتون غلبه میکنه و قبول میکنین الانا وقتی میبینین ما ناراحت میشیم سریع با حالت غنچه کردن لب میاین سراغمون قبل از این که برسین به ما بوسمون میکنین بعدش هم البته بوس میکنینمامان فدای غنچه کردن لبتون بشه ان شاء الله
خنده از لبتون بیرون نمیره مخصوصا وقتی هیجانی میسین و از ته دل بلند بلند میخندین
عاشق دست شویی هستین نمیدونم اون تو چی میبین که ما نمیبینیم که انقد رفتن داخلش براتون جذابهمنم هر دفعه به خاطر اینکه شمارو سرگرم کنم میفرستمون اونجا و همون موقع اونجارو آب میکشم خیلی وقتها که پی پی هم دارین اونجا میشورمتون البته جدیدنا حالا یه چیز دیگه بگم شما میدونی دستشویی چیه مفهوم جیش رو هم میدونی ولی جیش کردن متوجه نمیشین منم اصراری ندارم مطمینا شما هنوز سیستم ادراریتون کامل نشده
بیشترین چیزی که سرگرمتون میکنه محیط آشپزخونه هست وقتی صندلی کوچیک یا به اصطلاح چهارپایه وارد آشپزخونه شد بشتر هم سرگرمتون کرد مثلا چهار پایه میرای لبوان رو پر آب میکنی طبق روال معمول کابینت پایینی سینک و فرش پایینش خیس میشنچقد من حرص خوردم سر این قضیه ولی خب یه خورده تاثیر داشت غر زدنم.با چهارپایه به هر چیزی بهش نمیتونی نمیتونستی برسی رسیدی با خودت همه جا میبریش دیروز آوردی تو اتاق که به قسمت های بالای کمد برسیرو اوپن آشپزخونه رو باهاش درو میکنی تازه قسمت آبخوری رو هم دست کاری میکنی مثل درجه دمای یخچال فریزر
کلا تمالتون بیشتر سمت اینه که با وسیله های خونه خودتونو سرگرم کنین دوست دارین تو کارها کمک مامانی بابایی کنین مثلا جانماز پهن کنین جانماز بزارین سرجاش تو کمد خاک اداز رو از دستم بگیرین با سرعت برین روی چهارپایه تو سینک یا سطل خالی کنین بعضی وقتها هم بیشترشو خارج سینک روی زمین خالی کنین از شدت فرز بودنبعد غذا ظرفارو جمع کنین ببرین تا آشپزخونه یا بابایی رو صدا کنین بدین دستش تو آشپزخونه