سه شنبه 24 دی ماه1392 و مثبت شدن بی بی چک مامانی . هوراااا خدا جونم سپاسگذارم
امروز همون روزی بود که باید میرفتم دندون پزشکی همون دندونی که بد پر کرده بود رو درست میکردم بارون هم میبارید من چتر رو برداشتم پیاده راهی خیابون شدم اولش به نازیلا زنگ زدم عقدشون رو تبریک گفتم خلاصه کلی پیاده روی کردم دکتر که دندونم رو دید گفتم کنار دندونت پریده خوبیش هم این بود که اقرار داشت کار خودش بود خلاصه برای 6 بهمن وقت گرفتم وبعدش رفتم آزمایشگاه جواب چکاپ کلی رو که کلی هم هزینه کردم184 هزار تومن رو دوباره ازشون گرفتم خوش شانسیم این بود که تو کامپوترشون سیو شده بود خیلی خوش اخلاق بود آقاهه، اصلا هم چیزی نگفت و اگه نمیتونستم پرینتشو بگیرم مجبور بودم دوباره آزمایش بدم که خوشبختانه به خیر گذشت البته بابا جون انقده اما و اگر آورد گفت که اونا پرینتو دیگه بهت نمیدن ولی خووو شد دیگه
خلاصه برم سر اصل مطلب ، خدمت دخمل گلم بگم که بابا جون امروز با بی بی چک اومده بود خونه و منم بعد از اینکه کارم تموم شد اومدم خونه بابایی رو بیدار کردم گفتم میخوام بی بی چک بزنم بابایی گفت زوده خیلی ناامید بود فکرش هم به ذهنمون خطور نمیکرد عزیز دل مامان بابایی اومده تو دل مامان جونش بی بی چکم کمتر از چند ثانیه مثبت شد وخدا اینبار نعمت بزرگی بهمون داده بود مامان و بابای باران شدیم خدا جونم اصلا باورم نمیشد بار خدایا هزاران بارشکرت به خاطر این لطف بزرگی که در حق ما کردی و ما رو زیاد چشم انتظارنذاشتی خلاصه همون جا وقتی دیدم بی بی چک مثبت شد سریع نفهمیدم از دست شویی کی اومدم بیرون و سریع بابا جونی رو سوپرایز کردم بابایی شوکه شده بود باورش نمیشد جیگرش الان تو دل مامانیه هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا