باران جونم باران جونم، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه سن داره

باران دل انگیز زندگیمون

12 مرداد ومصاحبه دانشگاه آزاد مامان جونی

1393/5/22 20:03
115 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل خانمیبوسنازدونه من عزیزخانمی منبغل، مامانی فدای لگد زدنات بشه خندونککه انقد با زور میزنیتعجب ماشالا حساب تو دل مامان جونت قوی شدیراضی، دل و روده مامانی رو در آوردیچشمک، بعضی وقتا که لگد زدناتون محکم میشه صدات میکنم میگم باران ن ن نزبان،خانم گل مامان همه جا همراهشهزیبا دیگه بعد ماه رمضون قصد کردیم بریم تهران سیسمونیتو بخریمخجالت یه هفته ای موندگار شدیم خلاصه مصاحبه و سیمسمونی دکتر و سونوگرافی رو همه رو با هم رفتم مامانت حسابی خسته شدخواب آلود بازم فدای یه تار موتبوس

 مصاحبه با پدر بزرگت رفتیم دانشگاه علوم تحقیقات، شما رو که با خودم تو دلم بردم اون بالا یه عالمه کوه نوردی کردیم همش به خودم میگفتم این باران تو دلیه من همه جا با من میاد محبتخداییش هم با من همراهی میکردیبغل اصلا عین یه نی نی خوب و حرف گوش کن بودی فرشتهایشالا به دنیا بیایی جبران کنه مامانتخجالت عزیز گل خانمی

سیسمونی رو طی ذو روز برات خریدمآرام،فقط یه سری خورده ریز مونده که باز رفتم تهران برای گل خانمم بخرم چه لباسای خوشگلی واسه نازدار خودم خردیمخوشمزه ولی روز دومی که برای خرید وسیله هات رفتم حسابی زیر دلم درد گرفتغمگین و به زن داییت گفتم دیگه نمیتونم،خطا خلاصه دربست گرفتیم برگشتیم خونهخندونکراستی زحمت سیسمونی رو بابا جان(بابای مامان) کشید دستش درد نکنه

 ایشالا به موقع عکس وسیله های سیسمونیت  براتون میزارم جشن، از همین جا میبوسمت بوسو اینو بدون فقط منتظر اومدنت هستم به امید دیدار وجود نازنینتبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)