باران جونم باران جونم، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

باران دل انگیز زندگیمون

آزمایش مرکز بهداشت1393/03/31

1393/4/2 18:40
119 بازدید
اشتراک گذاری

 امروز صبح رفتم واسه یه سری آزمایشاتی که مرکز بهداشت نوشته بود آزمایش بدم، صبح زود باباجونی منو تا میدون امام برد منم همش خوابم میومدخواب آلود، بعدش هم باید کلی راه میرفتم خوبیش این بود که دیگعه تو نوبت واینمی ایستادم چون چهارشنبه  نوبت گرفته بود اون روز بعد کلی معتلی بهم گفتن برو خونه ، فرداش بیا چون دو سه ساعتی کار داری منم اعصابم داغون شد غمگین دیگه فرداش هم حوصله نداشتم چون انقده خوابم میومدبی حوصله که نگو شاید باورت نشه باران جونچشمک اما مامانت یه خورده خوابالو هستخندونک کلا خواب مامانی زیادهزبان اما خب حقم داشتم خسته بشم کلی پیاده روی کرده بودم خواب آلودحالا خدا به دادم برسه قه قههکه شما میای و اون اوایل معلوم نیست من چه کم خوابی هایی داشته باشمبغلولی خب دیگه باران جون ارزش  سختی رو داره قربونش بره مامانیبوس همه منو میترسونن میگن خیلی بچه داری سختهدلخوراما خب نمیدونن به خحاطر ماماتن باران حاضره هررسختی رو تحمل کنهبوس فقط  به خاطر اینکه بارانم جونم صحیح و سالم باشه محبت یه تار موشو با دنیا عوض نمیکنمبغل

 انما خب دیگه بالاخره شنبه صبح راهی مرکز بهداشت شدم سه دفعه به فاصله یه ساعت یک ساعت از مامانت خون گرفتن خطاآزمایش ادرار هم دادم خلاصه کلی کلی معطل شدم بعدش هم راهی مرکز بهداشت شدمآرام اونجا آمپول کزاز زدم اونو به بازوی مامانی زدنسوال خلاصه کلی امروز کوفته شده بودم تا برسم خونهسکوت بعدش ساعت 1 ظهر که تازه رسیدم خونه بی حوصلهبرای بابا جونی قورمه سبزی هم درست کردمتعجب اینا رو میخونی بعدا آراممیگی عجب مامان هنرمندی دارمخندونک منم کلی کیف میکنم عسلمزبانزیبا

پسندها (1)

نظرات (0)