آزمایش مرکز بهداشت1393/03/31
امروز صبح رفتم واسه یه سری آزمایشاتی که مرکز بهداشت نوشته بود آزمایش بدم، صبح زود باباجونی منو تا میدون امام برد منم همش خوابم میومد، بعدش هم باید کلی راه میرفتم خوبیش این بود که دیگعه تو نوبت واینمی ایستادم چون چهارشنبه نوبت گرفته بود اون روز بعد کلی معتلی بهم گفتن برو خونه ، فرداش بیا چون دو سه ساعتی کار داری منم اعصابم داغون شد دیگه فرداش هم حوصله نداشتم چون انقده خوابم میومد که نگو شاید باورت نشه باران جون اما مامانت یه خورده خوابالو هست کلا خواب مامانی زیاده اما خب حقم داشتم خسته بشم کلی پیاده روی کرده بودم حالا خدا به دادم برسه که شما میای و اون اوایل معلوم نیست من چه کم خوابی هایی داشته باشمولی خب دیگه باران جون ارزش سختی رو داره قربونش بره مامانی همه منو میترسونن میگن خیلی بچه داری سختهاما خب نمیدونن به خحاطر ماماتن باران حاضره هررسختی رو تحمل کنه فقط به خاطر اینکه بارانم جونم صحیح و سالم باشه یه تار موشو با دنیا عوض نمیکنم
انما خب دیگه بالاخره شنبه صبح راهی مرکز بهداشت شدم سه دفعه به فاصله یه ساعت یک ساعت از مامانت خون گرفتن آزمایش ادرار هم دادم خلاصه کلی کلی معطل شدم بعدش هم راهی مرکز بهداشت شدم اونجا آمپول کزاز زدم اونو به بازوی مامانی زدن خلاصه کلی امروز کوفته شده بودم تا برسم خونه بعدش ساعت 1 ظهر که تازه رسیدم خونه برای بابا جونی قورمه سبزی هم درست کردم اینا رو میخونی بعدا میگی عجب مامان هنرمندی دارم منم کلی کیف میکنم عسلم