ورودت به 22 ماهگی
سلام عزیز دلم خوشگل عسل مامان. 21ماهگیت خیلی کلمه یاد گرفتی . تو این ماه چایی رو میدادم دستتون البته قبلش قند رو ریز میکردم میزاشتم تو دهنت . یه جورایی با شیشه شیر خداخافظی کردی بله دخترم خانم شدی . فقط می می زیاد میخوری تا بیکار بشی یا ببینی من جایی نشستم سریع میای تا بخوری. خیلی نگران از شیر گرفتنتم . دل ندارم ازت بگیرم . ان شاء الله راحت بتونی ولش کنی و اذیت نشی. عاشق در قوری هستی تاببینی میخوام چایی دم کنم میای و ازم در قوری میخوای . بعد اینکه چایی و آب جوش رو تو قوری ریختم شما درش رو میزاری البته چند بار اولش مردد میشی بذاری یا نه بعد یهو درش رو ول میکنی . یه صندلی براتون خریدم شده بلای جونم ههههه . باهاش هم میای تو سینک آب بازی میکنی هم میری رو گاز . غذا و دیگ رو دست کاری میکنی . اگه خیلی گشنتون هم باشه همون جا دستت رو میکنی تو دیگه و برنجا رو میخوری البته حدود نصفش رو میریزی روی گاز یا پایین گاز. اخیرا هم این صندلی نزدیک اوپن میزاری که به وسایل روی اوپن و دکمه های ساید بای ساید اشراف داشته باشی. وای که چقد ظرف و خرت و پرت شکوندی از جمله پیاله و استکان و عینک آفتابی من و مجسمه ای که قبلا هم یه بار شکونده بودیش. سایه روشن دروازه هم شده اسباب سرمیتون بماند که هرچی دم دستتونه میریزی بالاش. چند روز پبس خمیر دندون و صندل های من هم بالاش رویت شد . چه پیاز ها و سیب زمینی هایی که روش نریختی.