باران جونم باران جونم، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

باران دل انگیز زندگیمون

ورودت به 22 ماهگی

1395/4/2 3:58
174 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام عزیز دلم خوشگل عسل مامان. 21ماهگیت خیلی کلمه یاد گرفتی . تو این ماه    چایی رو  میدادم دستتون  البته قبلش قند رو ریز میکردم میزاشتم تو دهنت . یه جورایی با شیشه شیر خداخافظی کردی بله دخترم خانم شدی . فقط می می زیاد میخوری تا بیکار بشی  یا ببینی من  جایی نشستم سریع میای تا بخوری.  خیلی نگران از شیر گرفتنتم .   دل ندارم ازت بگیرم . ان شاء الله راحت بتونی ولش کنی و اذیت نشی.  عاشق در قوری هستی تاببینی میخوام چایی دم کنم میای و ازم در قوری میخوای . بعد اینکه چایی و آب جوش رو تو قوری ریختم شما درش رو میزاری البته چند بار  اولش   مردد میشی بذاری یا نه بعد یهو درش رو ول میکنی . یه صندلی براتون خریدم شده بلای جونم ههههه . باهاش هم میای تو سینک آب بازی میکنی هم  میری رو گاز . غذا و دیگ رو دست کاری میکنی . اگه خیلی گشنتون هم باشه همون جا دستت رو میکنی تو دیگه و برنجا رو میخوری البته حدود نصفش رو میریزی روی گاز یا پایین گاز. اخیرا هم  این صندلی نزدیک اوپن میزاری که  به  وسایل روی اوپن و دکمه های ساید بای ساید اشراف داشته باشی. وای که چقد ظرف و خرت و پرت شکوندی از جمله پیاله و استکان و  عینک آفتابی من و مجسمه ای که قبلا هم یه بار شکونده بودیش. سایه روشن دروازه هم شده   اسباب سرمیتون   بماند که  هرچی دم دستتونه میریزی بالاش. چند روز پبس خمیر دندون و صندل های من  هم بالاش رویت شد . چه پیاز ها و سیب زمینی هایی که روش نریختی.

پسندها (1)

نظرات (0)