پیشرفت های دخترم تا الان که 19 ماه و 8 روزشه

 سلام  عزیز دل مامان خوشگل همه چی تمومم.  الان که دارم برات مینویسم نیم ساعتی میشه که شما رو تو کریرتون خواب کردم .   کریر رو چتد وقت پیش درآوردم و وقتی  گذاشتمش پایین شما دوباره هوس کردین برین داخلش.  انقد تاب تابت دادم خیلی ذوق میکنی . بعد یهویی چشمات بسته میشه. یادش یخیر که چقد تو دوران نوزادیتون ازش استفاده کردم. الان یه عروسک خوشگل تو بغلت هست تو کریرت خوابی یه خواب ناز. با شعرهای مامانی خوابت برد . 

 دخترم  چند ماهی میشه که دیگه مستقل تر غذا میخوری و  الان دیگه به خوبی قاشق رو تو دهنت میبری بیشتر هم علاقه به قاشق بزرگ ترها داری. یه مدتی هم هست که مثل گذشته غذا نمیخوری ولی  مثل دیروز نه ناهار لب زدی و نه شام فقط عصرونه خوردی امروز خدارو شکر بهتر خوردی عزیز دلم.

    بیشترین میوه هایی که دوست داری  خیار و گوجه هست و تو غذاها هم ماکارانی و قورمه سبزی و لوبیا پلو و سیب زمینی سرخ کرده .

 دختر قشنگم انقد هیجانت  زیباست که خدا میدونه. با تموم وجود ذوق میکنی الانا یاد گرفتی میری  تو بالکن   وسایل  رو از بالا بالکن پرت میکنی پایین. مثلا همین امروز من یه بلوزت رو با هزاران تقلا از روی  سایه روشن دروازه برداشتم.  بماند که چقد سیل زمینی پیاز ریختی از اون بالا.

 عاشق کفش و دمپایی  هستی  تو خونه میپوشی راه میری.

 کلا عاشق بهم ریختن  هستی حالا چه اسباب بازی باشه چه وسیله خونه.

عاشق بیرون رفتنی . هرکی بیاد خونمون لج میکنی باهاش بری بیرون.

 بیشتر وقتها شبا با شیر دادن میخوابی. تا قبل عید رو پا میخوابیدی براتون آهنگ از موبایل میزاشتم  بعد با تکون دادن پاهام میخوابیدی ولی الان  به ندرت رو پا میخوابی.

    عاشق مسواک زدنی . همش اشاره میکنی میگی قاقا یعنی مسواک  منم برات میارمش.

 دندونهات هم که دوتا نیش بالا و دو تت پایین جوونه زدن و در حال بزرگ شدنن.

 واکسن 18 ماهگی   از همه واکسن ها  بیشتر اذیتتون کرد.  اون روز که واکسن زدم براتون همش چسبیده بودین به شکمم و ممه میخوردین. تب هم داشتین  که تا صبح خیلی بد خوابیدین و منم همش نگران تبتون بودم.

 تا وقتی بفهمی میخوام چیزی بهت بدم بخوری  سریع سفره میاری

بابایی تا میاد سفره میدم ببری و بعد قاشق چنگال